کمپوزیسیون در لغت به معنای ترکیب و ترکیب بندی است. در سینما و در تصویر ، کمپوزیسیون به معنای چگونگی قرار گرفتن عناصر موجود در صحنه از جمله دکورها، اشیا، نور، رنگ ها و شخصیت ها در کنار یکدیگر است؛ و به عبارتی، ترکیب کلی صحنه ای که قرار است فیلم برداری شود.
با توجه به آنچه درباره کمپوزیسیون گفته شد ، می توان دریافت که اصولا تمام اجسام قابل رویتی که در زاویه دید انسان یا دوربین قرار می گیرند، دارای کمپوزیسیون هستند، ولی شاید کمپوزیسیون یا ترکیب بندی آنها خوب و مطلوب نباشد.
اهمیت کمپوزیسیون
هر تصویر و هر نمایی، باید هم به صورت تکی و هم در کنار تصاویر و نماهای دیگر ترکیب بندی مناسبی داشته باشد. کمپوزسیون بر شیوه درک هر بیننده از تصاویر ، بر واکنش احساسی او نسبت به شخصیت هاو رخدادهای فیلم و در نهایت بر خوش آمدن یا خوش نیامدنش از فیلم اثر خاص و ناخودآگاهی دارد. در واقع باید گفت که کمپوزسیون مطلوببه تماشاگر کمک می کند تا چشمانش از دیدن فیلم لذت ببرند و یا به عبارتی جاذبه های بصری فیلم بیشتر و مطلوب تر شود. ترکیب بندی هر قاب باید همچون هر اثر نقاشی در قالب شکل ها ، خطوط ، رنگ ها ، بافت نور ، توازن و هماهنگی ارزیابی شود. ترکیب بندی مطلوب می تواند بر دو بعدی بودن فایق شود و به تصویر عمق بدهد و مهم تر از همه ، توجه بیننده را به عملکردهای پس زمینه ، میان زمینه و پیش زمینه جلب کند.
کمپوزسیون مطلوب، عناصر با اهمیت درون قاب را به تماشاگر گوشزد می کند و همچنین به تشدید بار احساسی نما کمک می کند.
کمپوزیسیون مطلوب در واقع نمی توان کمپوزیسیون خوب و مطلوب را تعریف و تشریح کرد، اما برخی نکات هستند که توجه به آنها، تا حد ممکن از کمپوزیسیون نامطلوب جلوگیری می کند. در این جا به دو نکته اساسی اشاره میکنیم :
- باید از قرینه سازی در تصویر جلوگیری کرد، مگر آنکه فیلم ساز به عمد و برای منظور خاصی قصد داشته باشد از آن استفاده کند.
برای پرهیز از این قرینه سازی ، نباید دوربین در مکانی قرار گیرد که تصاویر طرفین دوربین، قرینه یکدیگر شوند. برای مثال در یک خیابان نباید دوربین در وسط قرار گیرد و زاویه دید آن مستقیم به سوی ابتدا یا انتهای خیابان باشد ، زیرا چراغ های برغ نصب شده در اطراف خیابان یا درخت های موجود در دو راستای خیابان نسبت به دوربین حالت قرینه پیدا می کنند و این در ترکیب بندی تصویر حالتی نامطلوب است.
در این گونه موارد که امکان جابه جایی عناصر صحنه وجود ندارد، باید مکان و زاویه دوربین را تغییر داد، در این حالت معمولا دوربین را به یکی از طرفین صحنه می برند و زاویه آن
را طوری تنظیم می کنند که کل صحنه را تحت پوشش قرار دهد و سپس فیلم برداری می کنند. اما اینکه چرا قرینه سازی نامطلوب است ، آن است که تصاویری که دارای قرینه هستند ( عناصر مختلف و مجزای آن به گونه ای قرار گرفته اند که موجب قرینه سازی شده اند ) ، چشم ما را اذیت میکنند، به ویژه اگر در طرفین تصویر حرکتی نیز قرینه وار انجام شود ، تداوم و تکرار این قرینه ها، در ما حس سرگیجه و خستگی ایجاد می کنند.
همان طور که پیش از این گفته شد، گاه فیلم سازان برای القای مفهوم خاصی، به عمد از قرینه سازی استفاده می کنند برای مثال
گاه در فیلم برداری ازصحنه، رژه رفتن سربازان یا ماموران حکومتی از قزینه سازی استفاده شده، تا به این ترتیب بر قدرت موجود در
انها بیشتر تاکید شود و تماشاگر به دلیل قرینگی دچار حس ترس و آسیب پذیری از ناحیه آنها شود.
جز در موارد خاص نباید عناصری که دارای رنگ های یکسان هستند، در گوشه ای از کادر انباشته شوند. زیرا این انباشتگی رنگ، چشم را اذیت می کند. از سوی دیگر پراکندگی رنگ ها در صحنه، جلوه آنها را بیشتر کرده و بر شادابی صحنه می افزاید. البته گاه فیلم سازها برای تاکید بر عنصر خاصی، در نقطه ای از تصویر تجمع رنگ ایجاد می کنند. توجه داشته باشید، این مسئله در مورد رنگ غالب در صحنه صادق نیست، بلکه فقط در مورد انباشتگی رنگ در یک نقطه است.
با توجه به آنچه گفته شد، فیلم ساز نباید از ترکیب بندی نماها غافل شود و با یک کمپوزیسیون نامطلوب فیلمش را از نظر بصری تنزل دهد و یک عکاس موفق از این موارد در عکاسی خود بهره میگیرد.